گاهی احساس میکنید شما خود دشمن خویش هستید و پیروزی بر خود هدف اصلی شما است.
انقلاب درونی؛ طغیانی بر علیه افکاری است که سالها بر درستی آنها مطمئن بودیم. تهاجمی جسورانه برای تغییر عادات، الگوهای فکری، عملکردها و ایجاد یک شیوه تازه در زندگی و انتخاب راهی تازه و حرکت به سوی سمتی جدید است. این یعنی انقلاب درونی.
این روایت سید جواد حسینی یک پناهنده افغان در سویدن است، که کشتی موج زده درونی خود را به ساحل انقلاب فکری رسانده است.
او از قوم سادات ولسوالی خدیر ولایت دایکندی است، ولایتی به شدت مذهبی و کمتر توسعه یافته افغانستان.
وابستگی نژادی سید جواد حسینی به پیامبر اسلام محمد بن عبدالله می رسد، قوم و نژادی که نسبت به هر مسلمان دیگر به این باور هستند که به پیامبر و اهل بیت پیامبر بیشتر نزدیک هستند.
انقلاب فکری و یا انشعاب فکری در این اجتماع کار سخت و دشواری است، کنار گذاشتن افکار نیاکان در همچون فضایی یا جسورانه است یا خط قرمزی که هیچگاه نمی شود از آن عبور کرد.
به باور سید جواد هر چند او به انقلاب فکری و درونی رسیده است اما معمولا در این گونه انقلاب ها خطوط قرمز را کسانی دیگر مشخص می کنند. افراد که هیچ سهمی در این انقلاب ندارند، خانواده، اقوام و بزرگان محل!
سید محسن سجادی بیشتر از هر کسی برای سید جواد در رسیدن به این انقلاب تابو است. او مامای سید جواد است کسی که ملا امام مسجد محله سنگچیلک است.
انقلاب فکری سید جواد حسینی در سال 2018 رقم خورد، عبور از اسلام و پذیرفتن مسیحیت، در این راه طوفان ها و مشکلات زیادی را پشت سر گذاشت اما به نظر نمی رسد که از سد مامایش بگذرد.
سید محسن سجادی گفته است که عبور از خط قرمز (اسلام) برای او، خانواده و محله زندگی شان یک تابو است، تابوی که هر کسی از آن عبور کند جز مرگ چاره ای نیست. سنگسار و اعدام حکمیست که خیلی ها با شجاعت آن را به مرحله اجرا می گذارتد.
انقلاب فکری برای سید جواد حسینی عبور و رهایی از یک باور است اما برای خانواده، ماما و بزرگان محل رویدن علف های هرز در افکار پوچ است. حکم صریح این است که این علف های هرز را با تیغ شریعت برید. تیغی که یک لبه آن بر گردن هم کیش سابق سجادی فرود آید.
سید جواد حسینی می گوید که او علاوه بر دین از خانواده و فامیلش نیز عبور کرده است. اما خط قرمزی که دیگران ترسیم کرده هنوز با قوت و شدت پابرجاست.